این وبلاگ برای ارتباط با اهل فلسفه و عرفان و کلام و منتقدین منصف این مکاتب ایجاد شده است. امید است تنوع نظرات موجب تنویر هرچه بیشتر افهام و افکار علاقمندان این مشربهای فکری باشند. انشاالله
شیخ اشراق:
من آن بازم که صیادان عالم همه وقتی بمن محتاج باشند
شکار من سیاه چشم آهوانند که حکمت چون سرشک از دیده باشند
برچسبها:
اعلام حضور
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
عقل
جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۸ 9:32
حضرت امیر (ع) :
( وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی اَمِیرٍ )
(چه بسیار عقلی که اسیر فرمانروایی هوس است )
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند که :
((العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان. )) (اصول کافی/ ج۱، ص۱۱)
((عقل ، آن چیزی است که خدا به وسیله آن عبادت می شود و بهشت به واسطه
آن کسب می شود.)
حضرت امام علی(ع) می فرمایند که :
العُقولُ أئِمَّهُ الأفکار ، و الأفکارُ أئِمَّهُ القُلوب ، و القُلوبُ أئِمَّهُ الحَواسّ ، و الحَواسُّ أئِمَّهُ
الأعضاء (مستدرک نهجالبلاغه/ ص۱۷۶)
عقل ها ، رهبران اندیشه ها هستند ، و اندیشهها رهبران قلب ها ، و قلب ها
رهبران حسها ، و حسها رهبران اندامها
برچسبها:
کلامی,
امام علی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
ادراک معقولات از نظر ملاصدرا
ملاصدرا معتقد است ادراک معقولات, آنگونه نيست که جمهور حکما گمان کردهاند که انسان ابتدا بوسيله حس, صورمحسوس را از ماده انتزاع و تجريد ميکند و سپس نيروی خيال در ظرف غيبت ماده, صورت محسوس را مقدار بيشتری تجريد ميکند و پس از آن قوة عاقله و يا نفس ناطقه با تجريد تام و کامل صورت شیء از ماده و عوارض آن و بعبارتی با حذف خصوصيات کمی و کيفی صور علمی و تقشير و تجريد کامل آنها به ادراک صورت عقلی نايل ميشود. آنها پنداشتهاند که قوة عاقلة نفس که جوهر منفعل و پذيرنده عقلی است با ذاتی عاری از صورت عقليه و با فقدان مقام و مرتبه شامخ عقلانی, صورت عقليی را که خود ساخته است, ادراک ميکند.
ملاصدرا ضمن اظهار تعجب و شگفتی از رأی و نظر اين افراد ميگويد: ای کاش ميدانستم زمانی که نفس هنوز به مرتبة شامخ عقلانی نرسيده و صورت معقولات به صورت بالفعل در ذات او حاصل نشده است, او چگونه و با چه وسيلهای ميتواند صورت عقلی اشياء را درک کند؟ آيا با ذاتی تاريک و ظلمانی و عاری از نور و روشنايی عقل, انوار عقلی را ادراک ميکند؟ چنين فردی که به نفس ذات خود, (نه بوسيلة عمل تجريد) نميتواند اشياء را به صورت عقلی و کلی ادراک کند و هنوز به مرتبه عقل بالفعل نرسيده و هيچ صورت عقلی در ذات او حاصل نشده چگونه قادر است چيز ديگری را از نوع صور عقلی درک کند؟ و به مضمون آيه «و من لم يجعل الله نوراً فَمْالَهُ من نور» (النور، 40) چگونه توان ادراک صور عقلی و تحصيل انوار مجرد کلی را دارا ميباشد؟ يا آنکه چنين فردی, اشياء را بوسيلة صورت حاصل در ذات خود, درک ميکند, و ليکن اين فرض هم صحيح نيست زيرا تا زمانی که _ بنا به فرض _ اين فرد صورت در ذات خود را ادراک نکرده است چگونه ميتواند بوسيلة صورت ادراک نشده, صور ديگر را ادراک کند؟
برچسبها:
فلسفی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
نیهیلیسم
جمعه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۷ 9:46
نیهیلیسم
تبلور نهیلیسم در نگاه نیچه: پست مدرن پدیده ای است که شبح آن بر جهان امروز سایه افکنده و از آن به عنوان واژه ای برای توصیف یک دگرگشت گسترده در دهه های پایانی سده بیستم یاد می شود. با آنکه هنوز تعریف معینی از پست مدرنیسم به دست داده نشده، اما این واقعیت پذیرفته شده است که شرایطی با نام پست مدرن وجود دارد.
پست مدرن، همانگونه که از نامش بر می آید "پست مدرنیته" است، یعنی ادعای گذشتن از مدرنیته ای را دارد که خود از سنت فراتر می رود. بنابراین اصول کلی پست مدرن را می توان چنین برشمرد :
اصل اول: آنچه در مدرنیته اعتبار داشته در عصر پست مدرن بی اعتبار و منسوخ است؛
اصل دوم: انکار واقعیت؛
اصل سوم: انسان توان باز شناختن و تفاوت قایل شدن میان ایمان و واقعیت را از دست داده و انسان به جای واقعیت، با یک وانمودگر روبروست؛
اصل چهارم: استواربری معنایی است (در جهان تهی از خرد و حقیقت، جهانی که در آن هیچ علم و دانشی معتبر نیست و واقعیتی وجود ندارد و زبان تنها پیوند باریک و لطیف با زندگی و هستی است، بسیار طبیعی خواهد بود که معنا هم معنایی نداشته باشد)؛
اصل پنجم: شک اندیشی است که در آن هیچ نظریه، مطلق اندیشی و تجربه ای ارزش و اعتبار نخواهد داشت.
البته افزون بر این پنج اصل، اصل دیگری وجود دارد، که ماهیتی مثبت تر داشته و از آن برای تعریف یکی از ویژگی های بارز پست مدرنیسم استفاده می شود و آن پست مدرنیسم است که نظر به گوناگونی و کثرت داشته و بر چندگانگی فرهنگ ها، قومیت، نژاد، حقیقت، جنسیت، و حتی خرد تاکید دارد.
در چنین شرایطی، یعنی در وضعیتی آشوب گونه که ایمان، به هر حقیقتی متزلزل شده، نیهیلیسم، بی مبنایی، بی معنایی و مرگ، ارزش های جهان در حیات ما را فرا گرفته است. ولی باید اعتراف کرد که در هیچ دوره ای از تاریخ حیات بشر همچون چند دهه اخیر، نیهیلیسم چهره خود را چنین آشکار نکرده بود. اگر در پایان قرن نوزدهم نیچه اعلام داشت که نیهیلیسم در آستانه در ایستاده است، در دوران کنونی ما این میهمان ناخوانده، خود صاحب خانه گشته و جهان ما را از آن خود کرده است.
جهان امروز، یعنی جهان ما، جهان نیچه ای است. نیهیلیسم امروز در درون هر یک از ما خانه کرده و کافی است متفکرانه چشم های بصیرت خویش را بر خویشتن و حیات خویش بگشاییم تا آن را نظاره گر باشیم.
برچسبها:
اگزیستانسیالیسم,
اومانيسم,
نهیلیسم,
نيچه
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
هفت اقلیم در گاتها( سروده هاي اوستا) از هپته بومی ۞ یعنی هفت بوم سخن رفته است : زردشت از دیوپرستان شکایت کند و گوید که آنان به واسطه ٔ دروغ وخودستایی در روی هفت بوم شهرتی یافتند. در دیگر بخشهای اوستا به جای هفت بوم غالباً هپتوکرشوره ۞ یعنی هفت کشور یاد شده است . در کتابهای دینی برهمنان هند نیز زمین دارای هفت کشور است به نام سپته دوی پا ۞ و این شباهت میان کتب مقدس ایران و هند جالب توجه است ... ایرانشهر یا کشور ایران در اقلیم مرکزی یا خونیرس واقع شده و به همین جهت خونیرس بیش از دیگر کشورها در اوستا یاد شده است ، چه خونیرس شریفترین قسمت زمین و مرکز ایرانیان است ، ... مؤلف مجمل التواریخ و القصص و دیگر نویسندگان ایران از جمله ابوریحان نیز درباره ٔ تقسیم زمین به هفت کشور یا هفت اقلیم سخن گفته اند. یاقوت درمعجم البلدان شرح این اقالیم را بدین صورت آرد: بنا به مُعجَمالبُلدان؛ اقلیم نخست از نظر دانشمندان ایران و روم، منسوب به زحل (کیوان) است و از برجها بزغاله (جَدی، برج دهم، دی) و دلو (برج یازدهم، بهمن) را دارد. اقلیم دوم از دیدگاه ایرانیان به مشتری و از دیدگاه رومیان به خورشید مربوط است. از برجها کمان (قوس، برج نهم، آذر) و ماهی (حوت، برج دوازدهم، اسفند) را دارد. اقلیم سوم از دیدگاه ایرانیان از آن مریخ و از دیدگاه رومیان از آن عطارد (تیر، بهرام) است. از برجها، بره (حمل، برج نخست، فروردین) و عقرب (هشتم، آبان) را دارد. اقلیم چهارم از دیدگاه ایرانیان از آن خورشید و از دیدگاه رومیان از آن مشتری (هرمز) است. از برجها شیر (اسد، برج پنجم، مرداد) را دارد. اقلیم پنجم نزد ایرانیان و رومیان هر دو از آن ناهید (زهره) است. از برجها گاو (ثور، برج دوم، اردیبهشت) و ترازو (میزان، برج هفتم، مهر) را دارد. اقلیم ششم از دیدگاه ایرانیان از آن تیر (عطارد) و از دید رومیان از آن قمر (ماه) است. از برجها جوزا (دو پیکر، برج سوم، خرداد) و خوشه (سنبله، برج ششم، شهریور) را دارد. اقلیم هفتم از دیدگاه ایرانیان از آن ماه و از دیدگاه رومیان از آن بهرام (مریخ) است. از برجها خرچنگ (سرطان، برج چهارم، تیر) را دارد. پایان این اقلیم پایان آبادانی جهان است، پشت ایشان جز گروهی گمنام و فقیر و وحشی کسی زیست نمیکند. فرهنگها هفت اقلیم را به نامهای دیگر نامیده اند از جمله : هفت اصل ، هفت خط، هفت دکان ، هفت رصد، هفت رقعه ٔ ادکن ، هفت زمین ، هفت علفخانه ، هفت علفخانه ٔ فلک ، هفت فرش ، هفت کره ، هفت گاو. هفت نطع. (نقل به اختصار از رساله ٔ «شماره ٔ هفت و هفت پیکر نظامی » تألیف محمد معین صص 30-33) :
برچسبها:
فلسفی,
سهروردی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
بسته به تفسیر افراد از آن، می تواند درست یا نادرست باشد. چون عدم، نقیض وجود است لذا ذاتاً محال است تبدیل به وجود شود. اساساً عدم چیزی نیست که تبدیل به وجود شود. برخی نیز گفته اند خدا تک تک موجودات را که نبودن (سابقه عدم زمانی داشتند) ایجاد می کند؛ امّا نه اینکه عدم را تبدیل به وجود کند؛ بلکه خدا چیزی را که نبود اراده می کند و آن شیء بود می شود کلّ عالم مادّه، با مادّه و صورش، تنزّل یافته ی عالم ملکوت است که عالمی است غیر مادّی.
خود عالم ملکوت نیز مرتبه ی تنزّل یافته ی عالم جبروت است؛ عالم جبروت نیز ظهور علم ذاتی خداست همانگونه که صور خیالی انسان ، ظهور علم و اراده ی انسان هستند مِن شَیءٍ اِلّا عِندَنا خَزائِنُهُ و ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعلُوم حقیقت آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معین .
و فرمود :« و ما آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است. آوردن یک وجود منفک از خود نیست تا پرسیده شود: این وجود از چه چیزی خلق شده است؟
همانگونه که در مورد انسان، مراد از خلق صور خیالی، ظاهر نمودن اراده در مملکت وجود خود انسان است؛ نه خلق صوری در خارج از وجود انسان.انسان یک اراده می کند و با یک اراده، دهها و صدها موجود خیالی در صحنه جان آدمی ظاهر می شوند. برای خدا نیز نه خارج از خود معنی دارد و نه داخل خود.
لذا مخلوقات نه در خارج وجود او هستند نه در داخل وجود او، نه جدا از او هستند و نه پیوسته به او. خدا با همه آنهاست امّا جزء آنها نیست؛ کما اینکه غیر آنهاست ولی مباین از آنها نیست آن صور اراده هم نیستند بلکه هر صورتی خودش است. لذا صور خیالی انسان نه در داخل وجود او هستند نه در خارج از وجود او؛ بلکه ظهور کمالاتی چون اراده و قوّه خیالند که از کمالات وجودی انسان هستند.
بنابراین، در نگاه فلاسفه اسلامی، مراد از خلق نمودن خدا، ظاهر نمودن علم و اراده خود است، نه پدید. امّا این صور نه خارج از وجود انسانند نه جزء ذات او و نه داخل در وجود او. چون نفس انسان درون. همانگونه که اراده آدمی تمام هستی صور خیالی اوست و آن صور چیزی جز ظهور اراده نیستند.
نظر فلاسفه اسلامی، درباره نحوه پیدایش عالم ، با الهام از آیات و روایات اهل بیت این است که. به عبارت دیگر کلّ عالم هستی با مراتب سه گانه آن ، همگی چیزی نیستند جز ظهور علم و اراده خدا.. لذا خداوند متعال فرمود : مَعلُوم حقیقت آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معین .
برچسبها:
فلسفی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
علم و ادراک
علم و ادراک را به چهار مرتبه يا چهار قسم تقسيم کردهاند: 1. احساس يا ادراک حسی 2. تخيل يا ادراک خيالی 3. توهم يا ادراک وهمی 4. تعقل يا ادراک عقلی. اما ملاصدرا ادارك وهمی را داخل در ادراک عقلانی دانسته و بتبع ايشان نيز برخی از پيروان حکمت متعاليه همچون علامه طباطبايی, برای ادراکات سه مرتبه قائل شدهاند. تعقل يا ادراک عقلی برترين مرتبة درک محسوب ميشود و عبارت است از دريافت مفاهيم کلی و مجرّد از ماده. در چنين درکی هيچيک از شرايط معتبر در ادراک حسی (حضور و وجود ماده در نزد آلت حسی _ جزئی بودن مدرَک) ملحوظ نيست, درکی است مجرد از تمام شروط. بعبارتی, نزع و تجريد در صورت حسی ناقص و مشروط به حضور ماده است اما در صورت خيالی, اندکی بيشتر شده و از اينرو در عالم مثالی _ متوسط بين عالم محسوسات و معقولات _ حاصل ميشود و در صورت عقلی اين تجريد بنحو تامّ و کامل بوده و نيل و وصول به حقيقت شیء را بدنبال دارد. البته ناگفته پيداست که بين صور عقلی با صور خيالی و حسی ارتباط و علاقه و وابستگی است بگونه ای که هر صورت مادی و طبيعی, دارای صورتی مثالي و هر صورت مثالی, دارای صورتی عقلی ميباشد. چون پس از احساسِ امر محسوس و حصول صورت آن در قوة حاسة ما و استکمال حسّ به آن صورت, قوة خيال به آن صورت محسوس, تصور و تمثل مييابد و سپس صورت عقلی آن به عقل منتقل ميشود. در واقع صورتهای حسی, قالب و کالبد صورتهای خياليند و صورتهای خيالی, قالبهايی برای صور عقليند و اين صور حقايق آنها هستند.
برچسبها:
فلسفی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
عارف غیر از حق چیزی نمی بیند
یکی از بابا فرج تبریزی( عارف شوریده قرن ششم) سوال کرد: عالم حادث است یا قدیم؟ گفت: من از زمانی که چشم باز کرده ام عالَم ندیده ام(من غیری (عالَم) نمی بینم که قدیم باشد یا حادث؟!) شیخ محمود شبستری در سعادت نامه آورده است: گفت بابا فرج حدیث تمام چون که کردش سؤال خواجه امام کین جهان مُحدَث است یا که قدیم چیست زین هر دو نزد قلب سلیم گفت بابا به او ز روی یقین نکته ای خوب تر ز دُرّ ثمین «که فرج تا که دیده بگشاده است» «چشم او بر جهان نیفتادست»
برچسبها:
عرفانی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
آغاز و فرجام لجاجت چیست؟
یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که، منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتّی قتل انبیای الهی میشود. لجاجت در اصطلاح، به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که، از انجام آن نهی شده، گفته میشود. پیامبر خدا(ص) درباره آغاز و فرجام لجاجت میفرمایند: "بپرهیز از لجاجت؛ زیرا که آغاز آن نادانی و فرجامش پشیمانی است1". امام علی(ع) نیز فرمودند: "لجاجت، اندیشه را میبَرد2". ایشان همچنین میفرمایند: "لجاجت، جنگها به بار میآورد و دلها را کینهور میسازد3". یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان است که علت اصلی آن همان حق گریزی است به طوری که انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو میبرد. خداوند متعال در این باره چنین میفرمایند: "و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر میشود)، و آنها را به گناه میکشاند...4". در حقیقت این آیه به یکی از صفات زشت منافقان اشاره کرده که، آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هیچ حقیقتی، تسلیم نمیشوند و همین لجاجت، آنها را به بدترین گناهان میکشاند5".
منابع روایات: 1- تحفالعقول: 14 منتخب میزانالحکمة: 500 2- نهجالبلاغة: الحکمة 179 منتخب میزانالحکمة: 502 3- غررالحکم: 1718 منتخب میزانالحکمة: 502 4- بقره/سوره۲، آیه۲۰۶. 5- تفسیر نمونه، ج۲، ص۷۵.
برچسبها:
کلامی,
حضرت محمد ص,
امام علی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
آسیا_در_برابر_غرب داریوش_شایگان
اگر تاریخ وجود دارد ، سببش حرکت است ؛ منشاء این حرکت برای *هگل* ، روح مطلق و برای *مارکس* ، انسان است.
برای *هگل* ، سرنوشت آدمی رسیدن به آزادی است ؛ تاریخ جهان به نظر هگل از مشرق زمین می آغازد و در مغرب زمین به پایان می رسد
برای *مارکس* نیز هدف آزادی است اما این آزادی در مرحله آرمانی کمونیسم تحقق می یابد که عاری از هرنوع مبارزه طبقاتی است ص 40-43
چهار حرکت نزولی در سیر تفکر غربی عبارت اند از : 1- نزول از بینش شهودی به تفکر تکنیکی ؛ یعنی نفی کردن تمام آنچه تحت عنوان *کشف و شهود* در معنویت مشرق زمین معروف است. 2- نزول از صور جوهری به مفهوم مکانیکی ؛ یعنی نفی کردن کلیه ی صفات مرموز و جادویی از طبیعت. 3- نزول از جوهر روحانی به سوائق نفسانی ؛ یعنی نفی تمام صفاتی که انسان را موجودی ملکوتی جلوه میداده است. 4- نزول از غایت اندیشی و معاد به تاریخ پرستی ؛ یعنی نفی کردن معاد و مشیت الهی. ص 46-47
اگر تفکر جدید غرب با شک دستوری دکارت شروع شد و این شک ، سرآغاز تحرکی شگفت گردید که سیر بعدی تحول غرب را بدانجا رسانید که اینک با آن روبروییم ، ما هنوز به مرحله ی *شک خلاق* هم نرسیده ایم تا مجبور شویم از این بن بست عبور کنیم و روزنه ی نوری برای تفکر خود بازیابیم.
ژاپن مدتها تقلید کرد ؛ هم تقلید علمی و صنعتی و هم تقلید شیوه تفکر را ؛ اما با آنکه در زمینه صنعت و تولید ، مبدل به قدرتی جهانی شد و از تنگنای تقلید خارج شد و به آفرینندگی صنعتی رسید ، در زمینه تفکر به پای متفکران غربی نرسید و هیچ متفکری از آن سرزمین برنخاست که مانند آخرین متفکران غربی ، راههای نو بگشاید ص 56-60
چینی ها وارث یکی از کهن ترین و درخشان ترین تمدن های آسیایی هستند ؛ *میانه روی* یکی از صفات بارز این قوم است. شاید چینی ها بسیاری از مسایلی را که دنیای امروز با آن مواجه است ، حل کنند و خود را از آلودگی های ذهنی و مادی در امان نگه دارند و به نوعی پارسایی و ریاضت اجتماعی سوق پیدا کنند
ولی با اینهمه ، منکر این واقعیت نمیتوان شد که چینی ها زیربنای تفکر مارکس را پذیرفته اند ص 60-63
اساس سیاستمداری در غرب ، از ماکیاول به بعد ، بر این *اصل* قرار دارد که : *در راه رسیدن به هدف ، هر وسیله ای مجاز است*
گاندی شاید تنها کسی است که هم برعلیه این *اصل* قیام کرد و هم علیه سیطره ی جامعه ی مصرف(مصرف کالاهای انگلیسی در آن زمان) اما راهی که گاندی گشود و تنها راه اصیل آسیایی بود ، به بن بست رسید و سرانجام *نیهیلیسم اروپایی* همه چیز را زیر چنگ خود درآورد ص 63-65
برچسبها:
فلسفی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
✍️ شاطر اوغلا- شهریار
شاطر اوغلان گوروم آللاه سنه وئرسین برکت قوی اونون یاخشی النسین ،خمیرین اللنسین
چوخ پیشیر یاخشی پیشیر گویده قیریلدات کوره یی منبر اوسته چوره یین قوی قالانیب تللنسین
تندیرین طور تکین عرشیده ن آلسین ایشیغی ارسینین بیرق احرار کیمی میللنسین
کاسیبین قیسمتی یوخ یاغلی پیلوو دوشله ماغا بو یاوان سنگه یی بیرقوی ساحالیب سئللنسین
قیرتین قوربانی سن موشترینی تئز یولا سال ائل ایچینده یاراماز آرواد اوشاغ وئللنسین
قوی ایکیریاللیغی ساتسین خوزه ئین بیر ماناتا دیشی دوشموش قوجانین آغزی نه دیر دیللنسین
او منیم شعریمه چوخ ماییل اولان وردسته دئنه: شاعیر چوره یی قوی قوروسون گوللنسین
من لیغیرسا یئیه بیلسم ده فلوس لازیم اولار بو سوسوز باخچا نه لازیم بو قده ربئللنسین
ساری یازلیقدان اولان گوللی قیزارمیش سنگک گره ک آغزوندا اریک تک ازیلیب هللنسین
تهرانین غیرتی یوخ شهریار ساخلاماغا قاچمشام تربیزه تا یاخشی یامان بللنسین
باغچامیز فاسد اولوب ، هر نه ااکرسن اولماز یئری داشلیقدی گره ک توپراقی غربیللنسین
مدعاسی چوخ اولان طبل تهی پربادوخ نیله یک ضرناچی نین بورنو گره ک یئلله نسین
بو گیجللنمه دن آی چرخ فلک سنده یورول بو حیاسیز گونه گوزلر نه قده ر زیللنسین
سعدی نین باغ گلستانی گره ک حشره قده ر آلماسی سلله لنیب خرماسی زنبیللنسین
لعنت اول باد خزانه کی نظامی باغینین بیر یاوا گلبسرین قویمادی کاکللنسین
آرزو جلگه لرینده بیز اکن مزرعه لر دئییه سن ساقه لنیب قوی هله سنبللنسین
قصه چوخ قافیه یوخ آختاریرام تاپمیورام یئریدیر شهریارین طبعی ده تنبللنسین
برچسبها:
شهريار
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
آغاز و فرجام لجاجت چیست؟
یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که، منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتّی قتل انبیای الهی میشود.
لجاجت در اصطلاح، به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که، از انجام آن نهی شده، گفته میشود.
پیامبر خدا(ص) درباره آغاز و فرجام لجاجت میفرمایند: "بپرهیز از لجاجت؛ زیرا که آغاز آن نادانی و فرجامش پشیمانی است1".
امام علی(ع) نیز فرمودند: "لجاجت، اندیشه را میبَرد2".
ایشان همچنین میفرمایند: "لجاجت، جنگها به بار میآورد و دلها را کینهور میسازد3".
یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان است که علت اصلی آن همان حق گریزی است به طوری که انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو میبرد. خداوند متعال در این باره چنین میفرمایند: "و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر میشود)، و آنها را به گناه میکشاند...4".
در حقیقت این آیه به یکی از صفات زشت منافقان اشاره کرده که، آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هیچ حقیقتی، تسلیم نمیشوند و همین لجاجت، آنها را به بدترین گناهان میکشاند5".
منابع روایات:
1- تحفالعقول: 14 منتخب میزانالحکمة: 500 2- نهجالبلاغة: الحکمة 179 منتخب میزانالحکمة: 502 3- غررالحکم: 1718 منتخب میزانالحکمة: 502 4- بقره/سوره۲، آیه۲۰۶. 5- تفسیر نمونه، ج۲، ص۷۵.
برچسبها:
کلامی,
حضرت محمد ص,
امام علی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
عقاید فرقه شیرازی ( شیعه انگلیسی - شیعه تکفیری ) ، طرفداران آیت الله صادق شیرازی
🌷🌷 مهم ترین عقاید آنها :
1⃣ بر اساس یک روایت غیر صحیح همه اهل سنت را ناصبی معرفی کرده و در نتیجه آنان را کافر و نجس میدانند . میگویند ناصبی کسی است که حضرت علی ع را بعد از پیامبر برترین مسلمان نداند ( اهل سنت ابوبکر را برترین مسلمان بعد پیامبر ص میدانند و حضرت علی ع را نفر چهارم ) 🔶 حال آنکه از نظر ائمه و علمای شیعه ناصبی به کسی گفته میشود که حضرت علی ع یا اهل بیت را لعن کرده و کافر بداند مانند ابن ملجم .
2⃣ بر اساس یک حدیث غیر صحیح بر لعن بزرگان اهل سنت اصرار داشته و آنرا از فروع دین و عبادت میدانند وبه برپایی مراسم های عیدالزهرا یا عمر کُشُون تاکید دارند .
3⃣ براساس حدیث غیر صحیح ، همه زنان پیامبر را مادر مومنان ( احزاب : آیه ۶ ) ندانسته و تهمت فحشا بر عایشه ( دختر ابوبکر ) می زنند و او را لعن میکنند .
4⃣ هفته وحدت بین شیعه و سنی را هفته برائت ( بیزاری از اهل سنت ) نام گذاری کرده اند .
5⃣ با عرفان و تصوف مخالفت کرده و حتا مولوی ( سراینده مثنوی معنوی ) را تکفیر میکنند .
6⃣ قمه زنی و لطمه زنی به خود و سبک های خشن و خرافی عزاداری و راه رفتن روی ذغال را از احکام مذهبی و شعائر شیعه میدانند.
7⃣ طرفدار سرسخت ازدیاد مناسبت های مذهبی بوده و سعی در ترویج ایام فاطمیه ، محسنیه ، حسنیه و ... را دارند .
8⃣ این فرقه حدود ۱۵ شبکه ماهواره ای دارند با نام های مذهبی شیعه ، مانند امام حسین ع ، امام صادق ع ، اهل بیت ، فدک ، چهارده معصوم ، الزهرا و ...
9⃣ از نظر سیاسی آنها ولایت فقیه فردی را رد کرده و به ولایت شورای مراجع تقلید باور دارند .
برچسبها:
فرقه شیرازی
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
حرکت از نظر ملاصدرا
حركات طبيعى
حركات طبيعيه (صادر از طبيعت فاقد قصد و اراده)، مانند حركات اراديه اختياريه صادر از
حيوانند در اين جهت كه براى آنها نيز مبادى و عللى است تحت نظم و ترتيب معينى كه بعضى
از آنها از عالم عقل و مبدأ نخستين تأثير و بعضى از عالم نفس و مركز تدبير و پستترين آنها
از عالم طبيعت كه پذيرنده قدرت و تسخير است مىباشند و در عين حال، كليه علل و مبادى و
آثار صادر از آنها همگى در حقيقت تحت امر و فرمان و قضا و قدر الهى و عنايات و تدابير
حكيمانه اويند (و آيه شريفه «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» (و نمىخواهيد مگر آنچه خدا
بخواهد- سوره انسان، آيه ۳۰) و آيه «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» (و تو تير را
نينداختى بلكه خداوند انداخت- سوره انفال، آيه ۱۷) و آيات ديگرى از قرآن كريم شاهد و گواه بر
اين مدعاست. زيرا عالم امر و خلق سرتاسر در تحت امر و فرمان و اراده نافذ او است ولى در
عين حال نيرو و قدرتى در بسيارى از موجودات آفريده كه مىتوانند مراتب امر و فرمان الهى
را با ميل و اختيار و اراده خاص خود انجام دهند) و حقيقت اين مسأله از خلال گفتارهاى سابق
ما مكشوف گرديد.
ولى فرق ما بين تحريكات حيوان و غير حيوان اين است كه در نهاد حيوان ارادهاى است كه بر
حسب دواعى و خواستهها و قواى گوناگون او داراى شعب مختلفى است به علت تركيب ذات و
ماهيت او از عناصر متضادى (كه هر يك در حد ذات خويش اقتضا و تأثير خاصى دارند). ولى
اراده موجودات طبيعى ديگرى غير حيوان به علت بساطت ذات و ماهيت آنها همواره بر نظام
واحد غير متغيرى استوار است و همچنين نباتات هر چند مركب از عناصر متضاد و داراى قواى
متعددند ولى براى كليه قواى متعدد آنها راه و روش واحدى است (كه همواره با كليه قواى متعدد
خود همان راه را كه عبارت است از رشد ساقها و بسط و توسعه برگ و شاخها و دادن ثمره و
نتيجه خود، مىپيمايد) و بنابر اين نياز زيادى به اسباب و وسايطى خارج از ذات خويش و يا
انگيزههاى گوناگونى زايد بر قصد و اراده اوليه خود ندارند.
الحركات الطبيعية كالحركات الاختيارية فى ان لها مباد مترتبة، بعضها من عالم العقل و التأثير، و بعضها من عالم النفس و التدبير، و ادناها من عالم الطبيعة و التسخير، و الكل بقضاء اللَّه و التقدير، و الفارق بين تحريكات الحيوان و بين غيرها: ان فى الحيوان ارادة متفننة حسب دواع و قوى مختلفة، لتركبه من الاخلاط و العناصر المختلفة، و ارادة غيره على نظام واحد لبساطته، و هكذا حكم النبات، و ان كان فيه تركيب اجسام مختلفة، الا ان لقواها غرضا واحدا، لا حاجة لها وافرة الى اسباب خارجة عن ذاتها، و دواع مختلفة خارجة عن قصدها.
برچسبها:
فلسفی,
ملاصدرا
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |
روش دیالکتیک: مؤسسه تلاش کرد که با فرمولبندی تازهٔ دیالکتیک به آن نقشی استوار و محکم بدهد. استفاده از چنین شیوهٔ دیالکتیکی به زمان هگل بر میگردد، کسی که دیالکتیک را به شکل یک تمایل در هر عقیده برای فایق آمدن بر عناصر متضاد در درون خودش که در اثر برخوردهای جنبههای تناقضآمیز ذاتی هر عقیده پدید آمدهاند، میپنداشت. برخلاف دیگر شیوههای تفکری که قواعد ثابت و حالتهای مشخص دارند، دیالکتیک هگلی بر مبنای پیشرفت و تغییر بر اثر زمان است، اثری که بر مبنای وابستگی و عمل متقابل اندیشههاست. تاریخ در نظر هگل حاصل تکامل یافتگی بر مبنای روش دیالکتیکی است. حال، تغییر شکل عقلانی و یا سنتز تضادهای گذشتهاست. به این طریق تاریخ یک پروسهٔ قابل فهم است و به طور مداوم به جلو میرود و پیشرفت میکند.
با این وجود، توجه به آینده نزد هگل ارزش چندانی ندارد، زیرا به اعتقاد وی فلسفه تجویزی نیست و فقط در هنگام وقوع قابل ادراک است. تحقیق تاریخی، بنا براین عقیده صرفاً به شرح گذشته و حال محدود خواهد شد. از این رو برای هگل و اخلافش، دیالکتیک ضرورتاً به سمت تأیید وضع موجود خواهد رفت، که در واقع هم این فلسفهٔ هگلی در عمل به تأیید و توجیه مسیحیت و دولت پروس انجامید. این ایده به شدت از طرف مارکس و دیگر هگلیان جوان مورد نقد واقع شد، که مدعی بودند هگل در دفاع از مفهوم انتزاعی عقل محض بسیار زیاده از اندازه پیش رفته و نتوانسته به شرایط واقعی طبقهٔ کارگر را – مثلاً ناخواسته و غیر عقلانی بودن آن – توجهی نشان دهد.
با وارونه کردن دیالکتیک ایدآلیستی هگل، مارکس تئوری خود را بر مبنای ماترالیسم دیالکتیک بنا نهد و اعلام کرد که «این آگاهی انسانی نیست که شرایط خاص و معین بودنش را ایجاد میکند، اما در مقابل، این شرایط اجتماعی است که آگاهی او را معین کردهاست». تئوری مارکس راه قانون ماتریالیستی تاریخ و فضا را در پیش میگیرد، که در آن نیروی محرک توسعه نیروهای تولیدی است؛ و از آن جایی که تناقضات مادی و اجتماعی سرمایهداری به طور ذاتی موجود است، قطعاً این نیروهای «منفی» به سمت مقابله با اصل سرمایهداری جهت مییابند، و با تغییر آن فرم عقلانی جدیدی را خواهند ساخت: کمونیسم.
برچسبها:
مار کسیسم,
مکتب فرانکفورت,
هگل,
مارکس
نوشته شده توسط ارشد عباسی
|
لینک ثابت |